آه ، هرگز ندانستم از عشق ، چیستی تو ، کیستی تو . (فروغ فرخزاد)
کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می کردیم از بهاری به بهار دیگر . (فروغ فرخزاد)
دست هایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار و لبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازش لبهای عاشق من بسپار . (فروغ فرخزاد)
بقيه رو در ادامه مطلب ببينيد.....