خدائیش دختر پایه ایه خیلی دوسش دارم من و اون وقتی همدیگرو دیدیم ، آروم و قرار نداشتیم تو ذهن من فقط یه چیز میگذشت اونم این که وقتی رفتیم خونه چطور …. احتمالا اونم به همین چیزا فکر می کرد …
چون اولین بار بود که می خواستیم سکس رو تجربه کنیم هم من و هم اون سوار ماشین شدیم دربست گرفتم رسیدیم در خونه با موبایل دوست دخترم زنگ زدم خونه که ببینم همه چی ردیفه یا نه نکنه کسی خونه باشه ! دیدم کسی خونه نیست با خودم گفتم : ایول دیگه دل تو دلم نبود می دونستم سه ساعت زمان داریم وباید از این سه ساعت بهترین استفاده رو کرد در حیاط رو باز کردم ..........
ادامه مطلب را دنبال کنید