تعداد بازدید 381
|
نویسنده |
پیام |
majids5

عضویت: 25 /5 /1395
|
شعر پروین اعتصامی
شالودهٔ کاخ جهان بر آبستتا چشم بهم بر زنی خرابستایمن چه نشینی درین سفینهکاین بحر همیشه در انقلابستافسونگر چرخ کبود هر شبدر فکرت افسون شیخ و شابستای تشنه مرو، کاندرین بیابانگر یک سر آبست، صد سرابستسیمرغ که هرگز بدام نیاددر دام زمانه کم از ذبابستچشمت بخط و خال دلفریب استگوشت بنوای دف و ربابستتو بیخود و ایام در تکاپو استتو خفته و ره پر ز پیچ و تابستآبی بکش از چاه زندگانیهمواره نه این دلو را طنابستبگذشت مه و سال وین عجب نیستاین قافله عمریست در شتابستبیدار شو، ای بخت خفته چوپانکاین بادیه راحتگه ذئابستبر گرد از آنره که دیو گویدکای راهنورد، این ره صوابستز انوار حق از اهرمن چه پرسیزیراک سئوال تو بی جوابستبا چرخ، تو با حیله کی برآئیدر پشه کجا نیروی عقابستبر اسب فساد، از چه زین نهادیپای تو چرا اندرین رکابستدولت نه به افزونی حطام استرفعت نه به نیکوئی ثیابستجز نور خرد، رهنمای مپسندخودکام مپندار کامیابستخواندن نتوانیش چون، چه حاصلدر خانه هزارت اگر کتابستهشدار که توش و توان پیریسعی و عمل موسم شبابستبیهوده چه لرزی ز هر نسیمیمانند چراغی که بی حبابستگر پای نهد بر تو پیل، دانیکز پای تو چون مور در عذابستبی شمع، شب این راه پرخطر رامسپر بامیدی که ماهتابستتا چند و کی این تیره جسم خاکیبر چهرهٔ خورشید جان سحابستدر زمرهٔ پاکیزگان نباشیتا بر دلت آلودگی حجابستپروین، چه حصاد و چه کشتکاریآنجا که نه باران نه آفتابست
|
|
دوشنبه 25 مرداد 1395 - 13:28 |
|
تشکر شده: |
|
|
برای ارسال پاسخ ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.