دست عشق از دامن دل دور باد ، میتوان آیا به دل دستور داد ،میتوان آیا به دریا حکم کرد ، که دلت را یادی از صاحل مباد ، موج را آیا توان فرمود ایست ، باد را فرمود باید ایستاد ، آنکه دستور زبان عشق را ، بی گزاره در نهاد ما نهاد ، خوب میدانست تیغ تیز را ، در کف مستی نمی بایست داد .
عشق نگهداری میخواد ، شبها بیداری میخواد ، وقتی تنگه دل یار ، از تو دلداری میخواد .
وقتی کسی به دلت نشست نشتن مقدسه ، حتی اگر نخواهدت نفس کشیدنش بسه .
نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر و میدانی که کویر بدون باران زنده است .
اینو بدون که فاصله ها هیچ وقت حریف خاطره ها نیستند .
به یاد داشته باش هروقت دفتر محبتت را ورق زدی و هرگاه زیر پایش خش خش برگها را احساس کردی و هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی برای یک بار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب بگو : یادت بخیر خواهرم .
ای که دور از منو و در یاد منی ، باخبر باش که دنیای منی ، شادی ات شادی من غصه ات غصه من ، قلب تو قبله ی من قلب من خانه ی توست .
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من ، من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد .
اس ام اس نداشتم ، چون که دوست میداشتم ، به جاش یه بوس گذاشتم .
عشق کلید شهر قلب است ، به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود .
منبع: (yekghadami.com)